زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
ای کـربـلا به قـافـلـۀ کـربـلا بـبـین حـال مسـافـرانِ به درد آشـنـا ببـین مـا زائـران خـون خــدائـیـم کـربـلا بر کـاروان زائـر خـون خـدا بـبـین سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست احـوال ما ز وضع پـریشان ما ببین من زینبم که درد چکد از نگـاه من در هر نگـاه شعله چـندین بـلا ببین رویم کبود و دست کبود و بدن کبود یـاس کـبود گر که ندیـدی مرا ببین اطفال را به گردن و بازو و دست و پا آثـار تـازیــانـه و بـنـد جــفـا بـبـیـن هر یک کنار قـبر شهیدی کند فغان هر بلـبـلی کـنار گـلی در نـوا ببـین از سجدههای نیمه شب و خطبههای روز بشکـستهایـم پـشت سـتم را بـیا ببین هر جا کنند فـتح، گذارند یک سفیر وین رسم تازه نیست، بود هر کجا ببین ما نیـز بر رقـیه سپـردیم کـار شـام تا او کـند سفـارت عـظما به پا ببین |